بسمه تعالی
مراسم افطاری ساده، بی ریا و با شکوه
انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه وهم راکعون .مائده -55
همانا سرورشما خداوند است و پیامبر او ومومنانی که نمازرا برپا می دارند و درحال رکوع زکات می دهند.
روز یکشنبه 30/3/95 برابربا سیزدهم ماه رمضان 1437 ساعت نزدیک بیست وسی دقیقه بود، که تعدادی از همکاران فرهنگی سابق و لاحق تک تک و یا چند نفری با موهای سپید و بعضاً جوگندمی و برخی عصازنان وارد سالن خانه معلم ناحیه 5 اصفهان واقع در خیابان جابر انصاری، خیابان 5 آذر می شدند .
این افراد کم و بیش ازسال 1352 که آقای سید محمد معزالدینی از آموزش و پرورش شهر بافق یزد برای ادامه تحصیل و انجام وظیفه به آموزش وپرورش اصفهان، منتقل گردیدند، به انحاء مختلف با ایشان آشنا شده وسپس این آشنایی، به لحاظ اخلاق دوست داشتنی ایشان، به ارادت و دوستی پایدار تبدیل شد که روز به روز افزون تر می شود.
این همکاران قبل ازانقلاب و به ویژه پس ازانقلاب با سلیقه های متفاوت درادوارمختلف در 38 سال گذشته درآموزش و پرورش استان اصفهان مسؤلیت های گوناگونی را برعهده داشته اند.
این یازدهمین سال است که جناب آقای معزالدینی این سنت حسنه را علی رغم مشکلات جسمی و عدم بینایی کامل، برپا می دارد. بنا بر آنچه در جلسه عمومی فرمودند؛ درسال 84 با 26نفر مدعو شروع گردید و به مرور درسالهای بعد تعدادمدعوین افزایش یافت و امسال 160 نفر به این سفره ی ساده و دوست داشتنی افطاری وحدت آفرین وکم نظیردعوت شده اند. پس از برگزاری نماز جماعت، سفره افطاری توسط برادران وخواهران زحمت کش خدماتی خانه معلم برروی میزها گسترده شد، همه مدعوین روزه خودرا صمیمانه، در کنارهم افطارنمودند، سپس مطابق رسم هرساله، نوبت به بیانات تعدادی از شرکت کنندگان صاحب نظر رسید.
ابتدا آیاتی چند ازکلام الله مجید توسط جناب آقای محسن رضایی فرزند حاج آقا جعفر رضایی قرائت گردید.
بعد از آن میزبان – جناب آقای سیدمحمد معزالدینی – کلام خودرا با آیه ی شریفه ی انما ولیکم الله ....(سوره مائده - آیه 55 ) که درصدر این گزارش آمده شروع و سپس از حضور همه حاضرین تشکر و سپاسگزاری کرده و با یاد آوری سخن مشهور ( انظرالی ما قال و لا تنظر الی من قال ) به چند نکته اخلاقی و تربیتی از کنفوسیوس حکیم اشاره نمودند.که فشرده ی مطالب ارزشمند ایشان را مطالعه می فرمائید:
کنفوسیوس جهان آفرینش را مبتنی برقانون قُطبیت می داند، می گوید:در جهان همواره دونیروی روشنایی وتاریکی باهم روبه رو می شوند و بر همین اساس خیرو شر به وجود می آید. که تقریباً مشابه عقاید زرتشت می باشد. پیروان او درمعمای حیات بسیار غورنموده اند و برای دنیا و زندگی ارزش زیادی قایل اند.دستوراتی به پیروانش داده که بسیار حائز اهمیت است از جمله تأکید می کند فرزندان باید به توصیه های پدرومادرخودبا احترام اطاعت کنند و دستورات او را به دقت اجراء نمایند و پدر و مادر نیز در تربیت فرزاندن جدّی باشند و آنان را با مهربانی و در عین حال با شدت مراقبت نمایند. پس ازفوت پدر، برادر بزرگتر سرپرستی خانواده را برعهده دارد و اعضای خانواده باید از او پیروی کنند؛ هرفرد اعم اززن ومرد، باید حتماً یک مهارت و هنری را آموزش ببینند که البته همین امررا، درتعالیم فرقه اسماعیلیه به ویژه دستورات حسن صباح هم می بینیم.
کنفسیوس برای برنامه ریزی درزندگی اهمیت زیادی قائل است. کلام مشهوری از وی نقل شده که می گوید :
اگر برنامه ریزی یک ساله دارید گندم بکارید و اگر برنامه ریزی ده ساله دارید درخت بکارید و اگر هدف شما تربیت انسان وادم به معنی واقعی کلمه است باید برنامه ریزی صد ساله داشته باشید وبه اموزش وپرورش فرزندان خود اهمیت دهید .
استاد معزالدینی در پایان، خطاب به میهمانان گفتند؛ شما در این افطاری میهمان مولا علی بن ابیطالب هستید و من وسیله ای بیش نیستم، اگرکم کسری هست شرمنده ام. ازاین که قدم رنجه فرمودید و تشریف آوردید برمن منت نهادید. در ضمن برخی از دوستان، پیشنهاد کرده اند ان شاء الله در سال آینده، شروع این گردهمایی یک ونیم تا دو ساعت قبل ازافطار خواهد بود تا قبل از افطار از حضور سروران ارجمند برخوردار شویم وگردهمایی با نماز و صرف افطار پایان یابد، که این پیشنهاد با صلوات حاضران تایید گردید .
پس ازبیانات ایشان ؛ از جناب آقای عباس دهکردی دعوت شد تا اداره ی جلسه را به عهده بگیرد وی در آغاز سخن این شعرمشهور را قرائت کرد :
(سربه هم آورده دیدم برگهای غنچه را *************** اجتماع دوستان یک دلم آمد به یاد )
وی ضمن تشکر از جناب آقای معزالدینی که هرساله بانی این جلسه ی با شکوه می شوند ، از حضار دعوت کرد در صورت تمایل، با توجه به فرصت کوتاه،جهت بیان خاطرات و تجربیات سودمند همگان را بهرمند فرمایند که به ترتیب بیان خاطرات نمودند:
الف ) جناب آقای محمدعلی طباطبایی:
ایشان ضمن تشکرازمیزبان و گرامی داشت یاد وخاطره و طلب مغفرت برای همکاران عزیزی که در بین ما بوده اند و اکنون روی در نقاب خاک کشیده اند، بالاخص مرحوم اسدالله ذکری دبیر فیزیک؛ به خاطره یی از وی اشاره کرد.
یکی از شاگردان سابق مرحوم ذکری می گفت: گاهی در هنرستان ودر عالم نوجوانی، به بهانه هایی کوچک کلاس درس را ترک می کردیم که تعداد کمی در کلاس می ماندند.
روزی مرحوم ذکری در ابتدای همین کلاس با لحنی آرام و دلسوزانه خطاب به هنرجویان، گفت: این که بعضی از هنر جویان کلاس را ترک می کنند، موجب می شود که حقوق دریافتی من حلال نباشد و از این بابت ارتزاق من با حقوق حرام صورت گیرد. من باید یک جلسه ی تمام و به تمام شما آموزش دهم تا حقوق دریافتی من پاک و حلال و گوارا باشد. این جملات را در حالی می گفتند که حالت ملتمسانه داشت و من سخت تحت تأثیر و نفوذ این کلمات قرار گرفتم به طوری که از آن زمان تا کنون همواره در زندگی در خاطرم ماندگار شده است.
اخیراً در جابه جائی در یک پارکینگ سپر اتومبیلم به گلگیر اتوموبیل کناری مختصر خراشی ایجاد کرد. من بلافاصله جمله مرحوم ذکری از ذهنم گذشت و یادداشتی با سلام و عذرخواهی و ذکر شماره تلفن منزل در زیر برف پاک کن آن اتومبیل قرار دادم و حرکت کردم.
چند روز بعد تلفن به صدا درآمد، صاحب همان اتومبیل بود گفت من و همسرم می خواهیم در منزل شما با دسته ی گل، به دیدن شما بیاییم. عرض کردم لازم نیست هرکجا بفرمائید من خدمت می رسم و انجام وظیفه می کنم . جواب داد نه، شما با این حرکت خود درس بزرگی به ما ( من و همسرم که یادداشت شما را دیدیم) آموختید که در نتیجه به یک مشکل بزرگ که در حال شکل گیری و جدایی چند خواهر و برادر را به همراه داشت، خاتمه دادید. ما می خواستیم برای عرض تشکر و نه دریافت خسارت ناچیز خدمت برسیم.
باری غرض از ذکر این خاطره، این است که گفتار ورفتار صادقانه ی مرحوم ذکری مانند هر معلم وارسته ی دیگری، درعمق وجود شاگردان نفوذ می کند و اثر بخش است. زیرا (سخن کز دل برآید لاجرم بردل نشیند)، لذا همه ی باید اولاً قدر این شغل شریف، ثانیاً نتایج اثر بخش کلام خود را بدانیم.
این خاطره مورد توجه حاضران قرار گرفت .
ب) جناب اقای دکتر شریعتی معاون محترم شورای شهر اصفهان که به اتفاق اقایان علیرضانصر و مهندس حاج رسولیها اعضای دیگر شورای اسلامی شهراصفهان درجلسه شرکت کرده بودند، ضمن اظهار خوشوقتی ازاینکه دعوت شده اند و توفیق شرکت درجلسه را یافته اند، مطالبی درمورد اقداماتی که با مصوبات شورای شهر جهت کمک وهمکاری و تعامل بین آموزش وپرورش و شهرداری اصفهان انجام شده توضیح دادند و همچنین اقداماتی که درجهت افزایش منزلت بازنشستگان درشورای شهر مطرح شده و به زودی شاهد نتایج آن خواهیم بود. در این مورد به : صدورکارت منزلت برای بازنشستگان ، ایجاد شرایط مناسب برای تاسیس خانه های مهر و.... اشاره نمودند.
ج) جناب اقای دکتر سیدنعمت الله ابطحی ابتدا خاطره التهاب آور و موفقیت آمیزی که درسال 1360 دراداره کل امتحانا ت وزارتخانه اتفاق افتاده بود، بیان کردند و آن موضوع فراموشی رمز گاوصندوق سؤالات امتحانات نهایی دیپلم آن سال، توسط مسؤول مربوطه به خاطر ترور فرزندش، و باز نشدن قفل صندوق بود که نه پاره کردن و بریدن گاو صندوق و نه منفجر کردن آن چاره ی برداشتن سؤولات امتحانات در آن شرایط حساس وبا فرصت خیلی کوتاه نبود.
سید نعمت الله ابطحی گفت در آن هوای بسیار گرم که در خیابان های اطراف وزارتخانه که انفجار های پی در پی برق وزارت خانه را هم قطع کرده بود با نام خدا وارد محل استقرار گاوصندوق شدم و قطع امید از هر ابزاری بجز خداوند شروع به چرخاندن مهره ی اصلی شدم. شگفت آور است که با یکصدودهمین حرکت مهره و باتوسل به نام مبارک حضرت علی (ع) گاو صندوق گشوده شد.
آقای سید نعمت الله ابطحی، همچنین به چند نکته آموزشی وتربیتی اشاره نمود ازجمله اینکه : خانواده نقش اول را درتربیت فرزندان برعهده دارد ولی متأسفانه در ایران با آمدن مدارس جدید این امر مغفول مانده و خانواده ها خودراکنارکشیده وهمه ی کارها را به مدرسه واگذارنموده اند که این امر باید اصلاح شود. وی به نقش مادر درخانواده و نیازخانم ها به محبت و نیاز آقایان به احترام اشاره نمودند. درپایان نتیجه گرفتند، خانواده هایی که اعضای آن نقش صحیح خودرا نداشته باشند، دچار درماندگی خواهندشد و حاصل آن مسایل ومشکلات اجتماعی و اخلاقی خواهدبود .
د) جناب اقای عبدالرحمان ربیعی شعری راکه درسال 93 در وصف این محفل و بانی آن _ جناب آقای معزالدینی
– سروده بودند ، بنا به درخواست دوستان قرائت کردندکه مورد تشویق و توجه حاضرین گردید. متن شعر به شرح زیر است :
پیری و دلت جوان تر از بسیاری رنجوری و لبخند به سیما داری
گر چشم تو کم فروغ و بی سوست ولی بیننده لا یدرکه الابصاری
با قامتی سرو گونه و قد رشید خشتی به کجی نهشتی بر دیواری
قلب تو اگر ضعیف و گر مغموم است در قلب کسان نهاده ای آثاری
محتاج نه به تملق و تمجیدی دلگیر نه از زمانه و ادواری
احسان تو و پاکی این فطرت نیک تنها نشود خلاصه در افطاری
چون کودکی در کهولتت شیرینی الحق که محمد معزالدینی
خوش ذوق و سخنور و خطیبی استاد اهل قلم و شعر و ادیبی استاد
دلسوزی و خیرخواه و مرضی طرفین یاری و رفیقی و حبیبی استاد
تعریف تو را، دغدغه کبر تو نیست از عجب و غرور، بی نصیبی استاد
هم پدربزرگ خوب و هم شوهر خوب در نقش پدر که بی رقیبی استاد
خوش خلقی و شوخ طبع و خندان لب و پاک چون رایحه یاسی و سیبی استاد
این جمله صفات در کسی جمع شدن حقا به خدا که بس عجیبی استاد
خوش آنکه نشد دلی ز تو غمگینی الحق که محمد معز الدینی
امسال اگر که سال آخر باشد سال سفر تو سوی دلبر باشد
این سنت خیر رمضان بعد شما حیف است اگرچه، لیک ابتر باشد
این نقش میانداری و این وسعت طبع بعد از تو بعید است که دیگر باشد
آن کیست که در دیده ی عین اللهیش این بنده و آن بنده برابر باشد
انگار بنا همیشه بر تفرقه است... این وحدت بی نظیر کمتر باشد
البته اگر خدا بخواهد شاید یک عاقبت دگر مقدر باشد
تو ستون این خیمه و این آیینی الحق که محمد معزالدینی
آخر چه کنم ز حسن تو تحریری چون ندیده ام مثال تو تصویری
تاریخ نخوانده، تا فقط واگویی خواندی که برای خویش عبرت گیری
هرگز سخنی به لب نیاوردی تا در سینه نیافتی از آن تاثیری
آن روز که در مسند قدرت بودی بر روی مخالف نزدی شمشیری
از دین خدا نساختی ابزاری در امر خدا نکرده ای تزویری
با صاحب اسم خویش محشور شوی چون بهتر این نیامدم تعبیری
شعر ی است ضعیف، تحفه مسکینی الحق که محمد معزالدینی
با احترام عبدالرحمن ربیعی30/3/95 درمراسم افطاری قرائت شد.
ه) جناب آقای جلیلی نیز از گنجینه ی خاطرات خود واقعیت شگفت آور؛ غیر منتظره یی را که درسالهای دور و دراز برای یک خانم معلم اتفاق افتاده بود را به صورت بیان کرد که نشان می داد هیچ حرکتی، گفتاری، همراه با صداقت یا توأم با تزویر و ریا و پنهان کاری در جهان هستی مخفی نمی ماند و روزی برملاء خواهد شد، مگر این که قبل فاش شدن اسرار ناخوشایند، شخص خطاکار جبران کند و از درگاه خداوند عالم السّر والخفیّات طلب عفو کند. این خاطره، موردتعجب حاضران قرارگرفت .
و) جناب آقای حسنعلی زهتاب خاتم گویندگان بود ، ایشان ابتداء داستان حضرت آیت الله مرعشی نجفی که در آن خواب روحانی، با شاعرشهیر مرحوم شهریار دیدار داشته و ارتباط آن با شعر " علی ای همای رحمت ..." را بیان داشتند و سپس شعری راکه مرحوم شهریار خطاب به انیشتین سروده است را قرائت نمودند . و از تمایل انیشتین به اسلام گفتند .
ساعت حدود بیست ودو وسی دقیقه بود که جلسه با ذکرصلوات حاضرین پایان یافت و دوستان باخاطره ای خوش ازیکدیگر خدا حافظی نمودند .
کردابادی 30/3/95