بازنشستگان دارای اطلاعات وتجارب شغلی ارزشمندی هستند ، لازم است ترتیبی اتخاذ گردد تا جامعه خصوصا جوان ترها به نحوی ازان بهره مند گردند ؛ دراین راستا خبرنامه "اشارت " درنظردارد هرشماره بایکی از بازنشستگان فرهیخته و اثرگذارکه دردوران خدمت و پس ازان ، خدمات ارزنده ای را به جامعه ارائه داده اند ، گفت وگوداشته باشد ، دراین شماره با جناب اقای حیدرعلی جلیلی ( رئیس هیئت مدیره دوره اول کانون و از بنیان گذاران کانون بازنشستگان اموزش وپرورش اصفهان ) که ازفرهیختگان موفق دوران خدمت و ازفعالان اثرگذار دوران بازنشستگی است ، گفت وگو داشتیم که ازنظرتان می گذرد.
2- در مورد فعاليت هاي كانون بازنشستگان آموزش و پرورش چه نظري داريد؟ كانون بازنشستگان آموزش و پرورش اصفهان هميشه و به ويژه در دوره ي فعلي انصافاَ خوب كار كرده است و خوشبختانه تقريباَ هر دوره اي از دوره هاي قبل بهتر كار شده خصوصاَ در دوره فعلي كه با مسووليت برادر عزيزمان آقاي پويا نفر مي باشد خيلي متحول شده. بدون سر وصدا و منت با همه نهادهاي ذينفع رابطه بر قرار كرده و مرتب با مسوولين دولت و مجلسيان در ارتباط است و در راه بهبودمعيشيت همكاران كوشش مي نمايد و از وقت و آبروي خود استفاده كرده. علاوه بر اينكه همه قسمت ها اعم از گردشگري – رفاهي و تشكيل كلاسهاي آموزشي و هنري مختلف به حد اعلا رسيده و اميد است در دوره هاي بعدي باز هم شاهد كوشش هاي بيشتري باشيم. احترام به همكاران، پذيرفتن انتقادات حق و ناحق عزيزان سرمايه گذاري بزرگي مي خواهد كه آقاي پويانقر دريغ نكرده و كانون را به محلي امن ونقطه اميدي بزرگ تبديل كرده است. قرض الحسنه كانون با بصيرت آقاي يحيي امام جمعه زاده و ساير دوستان ضمن مراعات امور شرعي و قانوني از بهترين مصداق هاي قرض الحسنه مي باشد و در مواقع ضروري ضمن درك همكاران اقدامات بجايي دارد. د رپايان اين بند لازم است از زحمات آقاي مرتضي ريسمانچيان بعنوان اولين مدير عامل كه محل كنوني ويرانه اي بيش نبود و كانون را راه اندازي كرد و سركار خانم فروزنده مشيري كه از اولين دوره تا كنون صادقانه كار مي كند و ساير عزيزان سپاسگزاري كرد.
3- گفته شده گذشته چراغ راه آينده است. چه توصيه هايي از گذشته خود داريد تا چراغ راه آينده شان گردد؟ از عزيزاني كه مشغول به كار هستند يا در آينده بسيار نزديك مشغول به كار مي شوند مي خواهم كه در امور خدا را ناظر كار خود بدانند و با خلق او آن طور رفتار كنند كه دوست دارند در جاي ديگر با آنان اين طور رفتار شود. سمت ها هر چند كوچك يا بزرگ باشد مثل ابري بهاري رفتني است و نبايد صاحب آن را مغرور كند. طوري باشد كه وقتي نوبت آنان تمام شد راحت بتوانند در بين همين جامعه زندگي كنند و شرمنده ارباب رجوع خود اعم از دانش آموز يا افراد عادي ديگر نباشند. اشتغال مانند زندگي است و بازگشت ندارد. در زمان اشتغال خود حديث مشهور امام حسين(ع) را زير شيشه داشتم و هر وقت ارياب رجوعي عرصه را برايم تنگ مي كرد نيم نگاهي به آن جمله مي انداختم« و ان حوائج الناس اليكم من نعم الله فلا تملوكم النعم يعني كارهايي كه مردم به شما دارند از نعمت هاي خداوند است. پس نعمت هاي خدا شما را خسته نكند» كسب روزي حلال خيلي مشكل شده ولي در آموزش و پرورش امكان پذيرتر است.
4- شيرين ترين خاطره يا خاطرات خود را از دوران خدمتتان بيان فرمائيد. الف- بعد از تاسيس كانون گاهي مسائلي مي شنيدم كه فكر مي كردم نكند اشتباه كرده باشم تا روزي در اتوبوس بودم و از جلو كانون رد مي شدم حدود ساعت ده صبح بود پيرزني را ديدم كه با عصايي كه در دست داشت عصا زنان و خوشحال در حال خارج شدن از كانون بود.نزد خود گفتم اين خانم ديشب خوابيده به اميد اين بوده كه صبح شود،به كانون بيايد و كارش را انجام دهد. خداوند را شكر نمودم كه كانون محلي شده براي اميد و رفع حوائج همكاران. ب- اينجانب مدعي هستم كه سيزده جلد سررسيد را از خاطراتم سياه كردم كه احتمالاً به بيش از دو هزار صفحه برسد. چون فقط حدود هزار تاي آنها مربوط به خاطراتم از آموزش و پرورش مي باشد. از صدا و سيما براي پر كردن يك برنامه هستند به منزل ما آمده بودند. ميزي گذاشته بودم و اين سيزده جلد خاطرات را روي آن چيده بودم. مصاحبه كننده كه آنهم فرزند دو نفر از همكاران فرهنگي خوشنام بود سوال كرد يكي از خاطرات خودتان را تعريف كنيد هر چه فكر كردم چيزي به خاطرم نرسيد. بعد از مدتي معطلي گفتم اجازه مي دهيد به يكي از اين دفاتر رجوع كنم فرمودند هيچ اشكالي ندارد. دو سه جلد از آنها را زيرو رو كرده و تورق نمودم ولي باز هم نتوانستم يك خاطره تعريف كنم. كه قرار شد بعداً خاطره اي تعريف كنم. خودم اين فراموشي را حاصل غروري دانستم كه از سيزده جلد خاطرات داشتم. در پايان اين قسمت لازم است گفته شود اين خاطرات هنوز هم موجود است و گردو غبار مي خورد.
5- وقتي حكم بازنشستگي را دريافت كرديد چه احساسي داشتيد. اين جمله را زياد شنيده ايد ولي من عملاً حالت كسي را داشتم كه بار سنگيني و با ارزشي را به مقصد رسانده باشد و سالم آن را بر زمين گذاشته است.
6- به عنوان يك بازنشسته چه انتظاري از كانون،دولت و جامعه داريد؟ از كانون انتظار خاصي ندارم چون انصافاً وظيفه خودشان را نحو احسن انجام داده و مي دهد و هر كسي به نوعي در جهت منافع همكاران گام بر مي دارد و انتظار بيشتر از آنان داشتن ظلم است چون وقت خود را يعني د رواقع عمر خود را در اين راه صرف مي كنند. از دولت انتظار دارم بالاخره به خود آيد و مساله و مشكل اصلي بازنشستگان بويژه بازنشستگان آموزش و پرورش را كه تبعيض است، نمي گويم حل كند انتظار دارم كم كند. اين افراد عمر خود را به عنوان سرمايه مصرف كرده ا ند و حالا بايد استراحت كنند نه اينكه دغدغه خاطر آنان چيزهاي بسيار ساده مثل خوراك ، لباس ،درمان و غيره باشد. واقعا عموم بازنشستگان در عُسرت هستند و اين امر شايسته يك حكومت اسلامي نيست كه كارگزاران خودش بعد از اتمام كار هشت آنان در گرو نه آنان باشد. بر احوال آن فرد بايد گريست كه دخلش بود نوزده و خرج بيست. از جامعه عمومي انتظاري ندارم چون زمان طوري شده كه هر كسي بايد كلاه خودش را بگيرد تا نيفتد اگر به ما اجحاف نكنند و ما را سبك نشمارند كافي است. بيشتر انتظار من از همكاران جامعه فرهنگي خودمان اين است كه اولاً خودشان را نزد هر كس و ناكس سبك نكنند و احترام خودشان را داشته باشند چون اگر سفره دل باز كردي كسي كاري براي ما انجام نميدهد فقط خودمان را سبك كرده ايم. از طرف ديگراز همكاران انتظار دارم چون عموماً اهل قلم هستند خواسته هاي خود را از مسوولان ذيربط بخواهند و آنان را راحت نگذارند چون زندگي ما همان زندگي آن افرادي است كه اكنون مسوول هستند و دير يا زود آنان هم به ما خواهند پيوست و اندكي از آنان هستند كه بار خود را مي بندد و گذشته خود و حال ديگران را فراموش مي كنند و بهترين مصداق آن همكاران فرهنگي هستند كه هر وقت به مجلس مي روند ديگران را كه تا ديروز با هم بودند فراموش مي كنند و بعضاً حرفهايي مي زنند كه نگفتني است. بديهي است درخواست ما از دولت مردان بايد طلبكارانه باشد نه عاجزانه كه در شان ما نيست.
7- بازنشستگي را در يك جمله تعريف كنيد. بازنشستگي پايان كار نيست شروع جديدي است كه بايدبا خدمت به خلق خدا به خدا نزديكتر شد.
8- از زندگي بازنشستگي راضي هستيد؟ احساس مي كنم چون صفت خوب قناعت را دارم و صفت بد حسادت را ندارم از زندگي خود راضي هستم.
9- در حال حاضر چه نوع فعاليت يا سرگرمي داريد؟ همانطوري كه قبلاً عرض شد من هيچوقت احساس بازنشستگي نكرده ام و از پنجاه سال قبل كه استخدام شده ام تا كنون هر روز به محل كار خود رفته ام اكنون هم علاوه بر اينكه در بعضي از امور جاري در خدمت دوستان هستم با كانون بازنشستگان آموزش و پرورش و انجمن علمي معلمان دوره ابتدايي كه موسس هر دوي آنها بوده ام همكاري دارم ولي كار اصلي من به لطف خداوند« انجمن مددكاري امام زمان »مي باشد كه در ظاهر به صورت پاره وقت و در باطن به صورت تمام وقت به صورت افتخاري مشغول به كار هستم. در آنجا نيز در قسمت آموزش ابتدايي كه چهل و هفت سال عمر خودم را در آنجا صرف كرده ام و پشيمان هم نيستم همكاري مي كنم. محل امور تحصيلي انجمن مددكاري امام زمان(عج) واقع در خيابان فروغي مي باشد و همه نوع خدماتي را كه آموزش و پرورش به دانش آموزان خود مي دهد آنجا با كمك افرادي عموماً صاحب نظر اين كارها را بصورت دقيق انجام مي شود از قبيل تحصيلي- ورزشي- مشاوره. اين موسسه فرهنگي كه شايد اولين يا از اولين موسسات خيريه مي باشد تاكنون قريب پانزده هزار خانواده يتيم اصفهاني را ازهر نظر سرپرستي كرده و از شير خشك كودكي بچه تا جهيزيه و سيسموني آنان را بصورت آبرومندانه تامين نموده و مي نمايد.
10- براي ساير بازنشستگان چه توصيه هايي داريد تا دوران بازنشستگي را به خوبي سپري نمايند؟ كار و مطالعه؛ همكاران براي سالم ماندن جسم خود بايد كار كنند ولو به اصطلاح مشهور در شهرداري زنجان و اگر چنين نكنند مجبورند در خانه باشند و شهردار سيرجان بشوند،و براي روح خود و سلامتي روحي خود بايد مطالعه كنند تا حالت مرداب را پيدا نكنند و از مشكلاتي مثل فراموشي تا آخر عمر رنج نبرد« پس كارو مطالعه»
11- برخورد شما با دانش آموزان با ويژگي هاي خاص از نظر فردي، خانوادگي و اجتماعي چگونه بوده است. يكي از الطاف بزرگي كه خداوند حكيم به اينجانب داده است اين بوده كه سعي كرده ام ضمن حفظ اصول، دوست نگهدار باشم و در اين مورد دلايل زيادي دارم كه به چند نكته آن اشاره مي شود. الف- با دوستاني كه در روستاها و شهرهاي مختلف كار كرده ام هنوز رابطه نزديك داريم و هر چند سال يك بار با بعضاً مثل كوهپايه هر سال چند بار در تماس هستم . همكاران و دانش آموزانم را مي شناسم و حداقل سالي يكي دو بار با بعضي از آنان تماس تلفني دارم. ب- دفتر تلفني دارم كه حدود يكهزارو پانصد شماره در آن ثبت شده و به طور متوسط ساليانه يك بار با آنان در تماس هستم. تلفن همراه ندارم و به پيام كوتاه هم اعتقاد ندارم و دوست دارم صدا به صدا برسد نه اينكه پيام كليشه شده بي روح. ج- در سال جاري طبق تحقيقي كه كردم با دوستان آموزشي ابتدايي حدود بيست شهرستان تماس تلفني يا حضوري داشته ام و جالب تر اين كه بدانيد فقط در ماه جاري يعني مرداد ماه 94 با دوستان آموزش ابتدايي برخوار- دهاقان- نجف آباد – كوهپايه و هرند جلسه مهماني دوستانه همراه با غذا داشته ام. ظلم است كه ننويسيم همه را مهمان بوده ام! د- اسامي تمام هم كلاسي هاي خود را از اول دبيرستان تا سال آخر دانشگاه را بصورت مكتوب دارم. هـ - اسامي همه دانش آموزان و اخيراً دانشجويانم در مركز انجمن علمي معلمان كه هنوز هم ادامه دارد را دارم و در همين ماه در ميهماني منطقه كوهپايه كه زماني دبير بوده ام ، اسامي دانش آموزان كلاس سوم دبيرستان سروش در سال 1348 را خواندم و حاضر و غايب كردم و چقدر محصلين سابق و بازنشسته ي فعلي لذت بردند. و – اسامي تمامي همكاران خود از دبستان دولتي اسلامي مشكنان كه مرحوم ملك محمد خطيبي عقدايي و حسنعلي اسلامي مشكناني و سيد محمد حسيني تودشكي خدمتگزار را دارم تا اسامي افرادي كه فعلاً در انجمن علمي معلمان همكاري داريم. شايد در اين جا سوال شود صله رحم را هم همينطور رعايت مي كني؟ كه خوشبختانه جواب نسبتاً بله است. ز- در مدارسي كه قبل و بعد از انقلاب كاري مي كردم ، خوشبختانه زود شاخص شدند و هجوم دانش آموز بيش از ظرفيت بود. همه دوستان كه با من كار كرده اند مي دانند. اگر ظرفيت 50 نفر بود ، 50 نفر اول را هر كس مي آمد مي نوشتم و نفر پنجاه و يكم هر كه بود امكان ثبت نام او نبود ، براي هيچ مقامي . در يكي از مدارس بعد از انقلاب بچه مرزي را نوشتم وبا موفقيت نسبتاً خوبي از مدرسه فارغ التحصيل شد. ح- محل كار من معمولاً هميشه جايي بود كه اداره ناسازگارترين همكاران را براي من مي فرستاد و نهايتاً از عموم آنان بهترين همكاران ساخته مي شدند و تا بازنشستگي در خدمتشان بودم. همكاري بود كه دو سال در يك جا كار نكرده بود ولي تا پايان خدمت در خدمت ايشان بودم. معمولاً افراد ناسازگار جدي هستند و بايد تشخيص داد چگونه بايد با آنان كار كرد. در خاتمه و يا ضميمه با قولي كه از عزيزمان آقاي كردآبادي گرفتم به دو موضوع اشاره مي كنم كه اگر به اولي اشاره نكنم حق گذشتگان از بين رفته و اگر به دومي نپردازم شايد عده اي كمتر به حقوق خود برسند. و اما قسمت ا ول .: در زمان اشتغال اينجانب در آموزش ابتدايي با لطف و عنايت پرودگار بزرگ اقداماتي شد كه مسلماً دوره اي بسيار طلايي براي نه آموزش ابتدايي استان اصفهان بلكه براي آموزش ابتدايي كشور بود و آن اينكه در مدت چندين ساله مواردي پيش آمد كه هرگز در ايران اتفاق نيفتاده بود و با توجه به اينكه اين مطالب با آمدن روي سايت در اختيار همه قرار مي گيرد و نمي شود گزافه گويي كرد و بايد مستند باشد. به نكته اي اشاره مي كنم ؛ يكي از جزواتي كه نوشته ام كارهايي است كه در دوران تصدي من در آموزش ابتدايي استان انجام گرفته است و چند نسخه از آن را در دسترس دارم . در اين جزوه صد و چند صفحه اي اكثر اقدامات نوشته شده و از جمله اسامي و خلاصه سي و چند طرح مثل : روز شكوفه ها كه هنوز ادامه دارد و از دبستانها گذشت به دبيرستانها و سپس به دانشگاه ها كشيده شد. يا فرادهي و فراگيري كه هنوز با شكل ها و اسامي مختلف اجرا مي شود. تأليف: مثل كتاب راهبردهاي آموزشي و عملكرد فراگيري و فرادهي و غيره يا تحقيقاتي كه بعداً در آموزش و پرورش اثر گذارشد. به يك مطلب اشاره كنم و به اصل مطلب بپردازم اينها مقدمه اي است براي معرفي دوستان عزيز و مطلب اين بود كه زماني كتابي را كه در گروه تحقيق و برنامه ريزي آموزشي ابتدايي «اداره كل آموزش و پرورش اصفهان» تاليف كرده بود به در خواست وزارتخانه بيست و چهار نسخه اضافي براي وزارتخانه فرستاده شد يعني به تعداد استانهاي كشور چون اصفهان هم يكي از استانها بود سه روز بعد يك جلد از كتاب راهبردهاي آموزشي با يك نامه طولاني كه در آن نوشته بود براي مطالعه و اجرا و اقدام مشابه . تلفنی ازمسوول مربوطه دروزارتخانه پرسیدم شما بلا فاصله کتاب را با چه جراتی براي اجرا با مهر وزارتخانه به استانها فرستاديد. شايد مسايل ضد آموزشي در آن بود و شما آن را تايپ كرده ايد. در جواب آن عزير گفت: آرم آموزشي ابتدايي استان اصفهان براي ما شناخته شده است ، یقين داشته و داريم كه مفيد است. بعضي از استانها بعداً اين كتاب را براي معلمين راهنما و استان خراسان براي كليه مدارسش در خواست كرده و اما به اصل مطلب برسيم و آن اينكه اين همه سر و صدا ها بيشتر من را مطرح كرد در صورتي كه چنين نبود و اين اتفاق فقط در زماني كه من مسوول بودم اتفاق افتاد و پشت صحنه افراد متعددي بودند كه از همه چيز خود مايه گذاشتند كه براي قدرداني از آنان و اينكه ذكر خيري از آنان شده باشد فقط به ذكر اسامي آنان و معرفي آنان در حدود يك سطر اكتفا مي كنم. اول سهم خودم را بگويم و اين مطلب بارها در جزوه ياد شده آمده است و آن اينكه من آب خوردن را مرتب مي رسانم، و چاي هم هميشه به موقع وسيله من به دوستان رسانده مي شد. پذيرايي ديگر هم در كار نبود ، و تقريباً همه مدت هم كار آنان افتخاري بود كه در جزوه يادشده آمده است. يك كار هم مي كردم و آن اين بود كه مي گفتم جملاتي كه مي نويسد بايد طوري باشد كه جليلي خنگ با يك مرتبه خواندن آن مطلب را متوجه شود و اگر به همه متون توجه شود از لغتهاي قلمبه و سلمبه و ... پرهيز شده و متون بسيار ساده است. كار ديگر من اين بود كه هروقت يكي از دوستان مي خواست رودربايستي كند مي گفتم نشد كه نشد بهتر است همين جا خودمان عيب را بگوييم تا بعداً ديگران بنويسند و اما همكاراني كه در طول مدت عمر گروه تحقيق و برنامه ريزي حمايت و همكاري مي كردند: 1- مديران كل آموزش و پرورش به ترتيب مهندس حسن مقيلي – دكتر اكبر حسيني- سيد نعمت الله ابطحي – اصغر طاهر زاده – محمد علي مهدي پور- سيد تقي علوي و سيد مرتضي امام جمعه زاده و معاونان آموزشي سيد رحيم مدنيان و آيت اله ايزديان و مطلب كوچكي نژاد و مرتضي امام جمعه زاده. 2- كساني كه در اتاق آموزش ابتدايي همكاري مي كردند.الف- سراج الدين امامي كه مدت كوتاهي در كارشناسي آموزش ابتدايي به صورت غير رسمي همكاري مي كرد و چون اداري بود خوب مي نوشت و ما را راه مي انداخت. ب- رضا جعفري هرندي – حدود چهارده سال در مجموع با ايشانكار كردم. خيلي صادق بود وبيشتر در امور اداري كارشناسي همكاري مي كرد و چشمش هيچوقت به دست ديگران نبود. ج- ناصر حاجيان- ايشان از قبل از اينكه در كارشناسي اداره كل بيايد مسوول آموزش ابتدايي خميني شهر بود و با تيم چند نفره خود همكاري داشت فردي است دانا، زيرك- برنامه ريز- علاقمند و در عين حال شوخ طبع. د- خانم صغري خليليان بيدآبادي حدود بيست سال در آموزش ابتدايي همكاري داشتند و چهارده سال آن را با يكديگر كار كرديم. سالهاي سال در واقع ايشان كارشناسي را شخصاً اداره مي كرد و من دنبال امور آموزشي و برنامه ريزي بودم. در آن زمان آموزش استثنايي مقداري از نهضت سوادآموزي – استخدام و نقل و انتقالات با آموزش ها بود. ايشان صاحب تاليفات متعدد در امور هنري بود. دقت،حوصله – مناعت طبع- پي گيري امور ، عجله بي جا نكردن و پشتكار و خود كار بودن ايشان مثال زدني است. هـ- مجيد فلاح دانشجوي كار آموزي بود كه به ما معرفي شد ليكن چندين تابستان از وجود او واقعاً به عنوان يك كارشناس خبره و دقيق همكاري مي كرد. و- عباسعلي كاظمي – در شش سال آخر با كارشناسي همكاري مي كردند فردي است برنامه ريز،دانا ، مستعد ، بي ادعا – هنگام نوشتن هيچ منفذي براي ايرادات بجا نمي گذاشت. دردرس علوم صاحب نظر بود و حوصله لازم براي همه امور را داشت. د- محمد باقر محموديان حدود ده ماه به صورت مامور همكاري مي كرد. روابط عمومي بسيار خوبي داشت و از دوستان متعددي برخوردار بود كه گاهي به كار مي آمدند. ج- محمود مقضي سالهاي سال در كارشناسي در امور آموزشي همكاري مي كرد . كار خودش را انجام مي داد و در ادبيات فارسي و رياضي صاحب نظر بوده گاهي هم صحبت هايش ديگران را ميلرزاند. 3- و اما افرادي كه در گروه تحقيق و برنامه ريزي همكاري مستمر داشتند: الف- بزرگمهر افتخار- بسيار فعال- پركار ، خوش فكر بود واز اولين افرادي بود كه در تشكيل گروه سهيم بود. همان سالهاي اوليه به تهران منتقل شد و گروه از ادامه همكاري ايشان محروم گرديد. ب- ناصر حاجيان- نيرويي بود دقيق ، پركار ، دورانديش،مخلص . در امور تحقيقاتي زياد همكاري كرد و زماني كه كامپيوتر نبود با ماشين حساب آمار موجود در كتاب فراگيري و فرادهي را محاسبه و اعلام كرد. ج- حيدر علي جليلي- براي گروه خوب اب می اورد – به موقع چای را می رساند و مشوق وخدمتگزار خوبی برای گروه بود . د- اصغرحسن پور _ خیلی خوب فكر مي كرد- ايده هاي خوبي مي داد- صاحب نظر بود و بسيار ظريف افكار خود و ديگران را روي كاغذ مي آورد – وقتي مي نوشت دستش را روي يك نقطه فرضي تاب ميداد و قتي مي نوشت دوستان مبهوت مي شدند. هـ - مرتضي ريسمانچيان- خيلي دقيق ، وقت گذار و پركار بود و بيشتر در امور مسايل كودكستاني همكاري مي كرد- همت ايشان در امور مثال زدني است. و – سيد علي طباطبايي- در همه زمينه هاي آموزش و پرورش مغزی بود بسيار متفكر- صاحب نظر دقيق عاشق آموزش ابتدايي- از اولين افراد گروه بود و در واقع مي توان او را محور گروه دانست. متاسفانه در تاريخ 29/2/84 به رحمت ايزدي پيوست . او در طول مدت عمر گروه با وسيله عبوري و شخصي از شهرضا به اصفهان مي آمد و مثل بقيه افتخاري كار مي كرد. در واقع مرشد گروه بود.
ز- عباسعلي كاظمي- در سالهاي آخر گروه همكاري را شروع كرد و در همه زمينه ها صاحب نظر بود و يك كارشناس كامل بود. در مورد ايشان گفته ام اگر آموزش و پرورش به ويژه آموزش ابتدايي با بازنشسته شدن افراد متضرر شده باشد ايشان در راس قرار دارد. ح- يوسفعلي نيكبخت- ايشان از اولين هاي گروه بود و تا آخر هم آمد. بيشتر از جرقويه مي آمد. خوش فكر بود و ادعايي هم نداشت. و در همه تاليفات سهيم بود. حافظه عجيبي براي يادآوري و يافتن مطالب داشت. ط- عباسعلي ضيايي- از مدرسان خوشنام و خوش فكر تربيت معلم بود. در مورد ادبيات و رياضي صاحب نظر بود ودر نوشتن متون همكاري لازم را داشت و در بيشتر جلسات شركت فعال داشت . ي- علاوه بر افراد فوق كه همكاري مستمر داشتند افراد ديگري نيز همكاري داشتند كه اسامي آنان در شرح حال آموزش ابتدايي آمده است از جمله همكاران واحد چاپ و افراد زير در گروه همكاري غير مستمر داشتند از جمله : خانم دكتر فريبا حقاني ، مهوش جهانبخش (در بخش ماشيننويسي )- الهه عرفا و گيسو نوروزي كه بعد از گروه ما در كارشناس مشغول به كار شدند و آثار جداگانه اي داشتند. همچنين آقايان روانشاد كاظم ابن حجازي در خط تلفني و تأليف كتابهاي كودكستاني همكاري مي كردند عبدالرضا اسلامي مدت كوتاهي در اوايل همكاري نمودند. ابراهيم ايزدي و ایت الله ايزديان همكاري اداري و پشتيباني مي كردند. سيد احمد پايدارفر كه تحرير اكثر آثار از آثار اوست و پدر شهيد حميد پايدارفر بود. سيد جواد حكيمان، محمد قيصري – مرتضي مهرابي،مهدي كريمي خطاط كه جزوه خط در دبستان بود. سيد علي نوري معلم راهنماي برخوار كه در اولين اثر گروه يعني طرح درس بيشترين همكاري را داشت و همكاران ديگري كه زير نظر آقاي سيدرحيم مدنيان معاون آموزشي عمومي اداره كل در برگزاري اولين سميوزيوم« نقش آموزش ابتدايي و جايگاه مطلوب آن در جامعه» همكاري كردند. و همچنين خليل شعاعي از مشوقين گروه بود كه گروه را راهنمايي و تشويق مي كرد. لازم به ذكر است كه مطالب بالا خلاصه اي از يكصدو چند صفحه اي است كه در مورد آموزش ابتدايي آن زمان نوشته شده و براي استفاده داوطلبان قابل دسترسي است.
و اما آخرين مطلبي كه مي شود آن را به قسمت نهم يعني در حال حاضر چه فعاليتي داريد چسباند طرح به نظر خودم بسيار مفيدي است كه اخيراً به اداره كل آموزش و پرورش اصفهان داده ام كه در دست بررسي است و آن مربوط به فرزندان يتيم همكاران فرهنگي مي باشد. در اين طرح كه هدف آن كاهش دادن قسمتي از آلام فرزندان فرهنگيان مرحوم شده مي باشد و تقريباً همه جوانب در آن رعايت شده. در اين طرح بر خلاف انجمن مددكاري امام زمان كه يتيم به كسي گفته مي شود كه پدر خود را از دست داده و توان مالي براي ادامه زندگي ندارد و در انجام امور فرهنگي و معيشتي او رسيدگي مي شود در اين طرح يتيم كسي است كه پدر يا مادر او فرهنگي بوده و از دنيا رفته اند و فرزندان آنان به حمايت روحي ،معنوي و اجتماعي و احتمالاً مادي نياز دارند. در اين طرح بايد با كمك دائم وزارت آموزش و پرورش و همچنين همكاران داوطلب اين عزيزان را تحت حمايت قرار داد تا كمبود ناشي از پدر يا مادر تا حدي برطرف شود. اخيراً كميته اي با شركت مدير كل محترم آموزش و پرورش و معاونين ايشان در اداره كل تشكيل شده و مشغول به نوشتن اساسنامه و تشكيلات آن هستند كه اميد است با حركت تندتري ادامه دهد. بر اساس اين طرح حمايت هاي اجتماعي- فرهنگي – احياناً اقتصادي براي فرزندان همكاران فرهنگي كه مرحوم شده و در آموزش وپرورش به صورت رسمي يا غيره همكاري داشته اند مي باشد و دوستاني كه بتوانند در اين امور ما را راهنمايي فرمايند با اينجانب حيدرعلي جليلي در منزل و كانون واقای رحمت اله مميز مدير حوزه مديريت اداره كل مي توانند تماس حاصل نمايند و نظريات خود را اعلام فرمايند.
حیدرعلی جلیلی 10/7/94